حسم نمیاد:(
ایییییش، نمیدونم چرا تو سال جدید انقدر تنبل شدم و اصلاااا حال و حوصله ی نوشتن ندارم! ولی بایددد بنویسممممم! آره تو میتونییییی بنویسسسسس آهااااان.... داره یه کم حسش میاااااد، خب از کجاااااااا بگم؟؟؟هان از عید میگم. آخرای اسفند طی یک عملیات انتحاری 12 شب به سمت شیراز راه افتادیم مطمئنا جای شبهه ای نیست که چرا 12 شب؟بلههه که کیان تو راه بخوابه و اذیت نکنه.تا خود شیراز هم خوابید و خداروشکر اذیت نشدیم و این اولین تجربه ی سفر ما در نیمه شب شد از شیراز تا بندر هم خوب بود فقط آخرای راه دیگه حوصله ی پسر خانمون سر رفته بود که خب طبیعی بود حوصله ی خودمون هم سر رفته بود بندر هوا عالی بود و جای همه ی دوستان خالی.ولی خب متاسفانه چون کیان جاش عو...
نویسنده :
مینا
23:37